آلیس! هر کس که تو را میبیند، حتی اگر صراحتاً و بهزبان هم نگوید، با چشمهایش میگوید که «آلیس خیلی قشنگه…» و «قشنگ»، آلیسِ من، بهقول سهراب سپهری یعنی «تعبیرِ عاشقانهٔ اشکال». و کسی که عشق را در هستی ــ و در تمامِ هستی ــ میبیند، یعنی…
آلیس،
وقتی به این وبسایت نگاه میکنم
که خونهٔ من و توئه،
قلبم لبریز از شوق میشه…
تو لبخند زدی و گفتی:
«از همینجا شروع میکنیم.
نوشتن، خلق کردن، زیستن…
با هم.»
و من گفتم:
«و عشق رو تبدیل میکنیم
به کار روزمرهمون.»
از راه میرسد و پشت میز کافه مینشیند. قرار است جلسهٔ کوچینگ دیگری را با هم برگزار کنیم. من یک لاته سفارش میدهم و او یک شیکِ شکلات. میپرسم: «اوضاع چطور است؟»
با این سؤال، گویی دست روی دلش گذاشتهام. زبان به گلایه باز میکند و از اوضاعی میگوید که هیچچیزش گویی مطابق میل او پیش نمیرود…
«هر آنچه مرا نکُشد، قویترم میسازد.» این جمله منسوب به نیچه، فیلسوف مشهور آلمانی است. نمیدانم نیچهٔ عزیز و بزرگوار این جمله رو در چه کانتکستی گفته یا به عبارتی شأن نزول آن چه بوده…
چرا وجود ما همچون چراغ قوهای است که باتریهای آن مدتهاست شارژ نشدهاند؟
چرا گاهی خیلی خوب و درست و دقیق برنامه میریزیم اما آن را اجرا نمیکنیم؟
از غمهای دنیایی و از غم روزگار چگونه میتوان عبور کرد؟ اگر دل به غم بدهیم، ما را با خود خواهد برد. مطرب داوود دمی، یعنی نوازندهای و خوانندهای با صدایی همچون داوود پیامبر، باید تا در رخت غم آتش بزند. اما این دم داوودی چیست و از آنِ کیست؟
اهمالکاری یا به تعویق انداختن کارها، شاید بزرگترین عاملی است که موجب میشود زندگی ما در چرخهٔ روزمرّگی گیر کند، و باعث میشود ما دچار روز-مرگی شویم و دستمان از تحقق رویاهایمان کوتاه بماند. برای اهمالکاری و برونرفت از آن، دلایل و راهکارهای زیادی را میتوان عنوان کرد؛ اما احساس میکنم تا زمانی که ما به «ریشه» نپردازیم و مدام در پی و درگیر مصداقها باشم، باز دچار اهمالکاری خواهیم شد.
۱. رسیدن به خیلی چیزها در زندگی، بدون پول شدنی اما بسیار زمانبر است. پول، مثل جریانِ خونِ تازه در رگهای زندگی است.
